Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Saturday, June 28, 2008
 
SOBHAT BE KHIR JENAB E SHIR !! photo : abbas jafari

واينچنين است كه هر صبح دو باره باز بيدار ميشوي از نخوابيدن شبانه مي زدايي اشك هاي خشكيده و به آفتاب سلامي دو باره مي كني . پاشنه ها گيوه را بر مي كشي و لبخند زنان در هجوم و غلغله شهر فرو ميشوي سلام ميكني و دوست مي داري حتي اناني كه دوستت نمي دارند. مي دوي مي افتي. برمي خيزي دو باره لبخند زنان و سلام كنان تا ته شب ميروي وشب بازدو باره بر مي گردي نقاب از چهره بر ميگيري خسته تراز انچه كه بايستي باشي .به دوست قديم پناه مي بري دماغت را ميان كتاب فرومي كني تا آنجا كه خطوط در نم اشك و خستگي هايت موج بردارد. مي افتي فردا باز دوباره آافتاب دو باره سلام دوباره فرو شدن در موج مواج مردم ..... تكرار ديروز .... امروز.... فردا... كردار روزگار!
(5) comments
 

YK ETFAG E SADEH ! photo abbas jafari
(0) comments
 
HEZAR DASTAN O HEZAR DASTAN !photo : abbas jafari
(0) comments
 
KHAT E KHODAHAFEZI ! photo abbas jafari
(0) comments
 

afat oftadeh vatan ! photo: abbas jafari
(1) comments
Friday, June 27, 2008
 

roya! photo : abbas jafari
(2) comments
Wednesday, June 18, 2008
 
nirvana ! photo : abbas jafari
(1) comments
 
دوستدار هنرمندانی بوده ام که به جای خاتم کاری و کاشیکاری های ظریف و آرایش های رقیق و نازک کارانه ، وقار کوهستانهای لجوج و خشم طوفانهای وحشی و ابهت و اقتدار آسمان گرفته و مصمم زمستانی و پهن دشت های درشتناک و خشن را سرمایه هنر خویش ساخته اند . همواره ، در شعری که از عقاب مغرور کوهستانها و گلهای وحشی خشن صحراهای دور الهام گرفته است ، هنر و هیجان بیشتری احساس کرده ام تا شعری که قناری خوش خط و خال و رنگینی را که در قفس آواز می خواند و یا گل نازی را که در گلخانه ای پرورش یافته را ستایش کرده است .
آری ! شعری که تار و پودش را شکنجه و افتخار یک شاعر مغرور در پای دیوارهای بلند زندان و در زیر نگاه های وحشی دژخیم بافته است ، زیبایی و شرفی را داراست که اشعاری که معمولا در پای منتقل وافور و پشت میز یک مشروب فروشی نطفه اش بسته می شود ، همواره از آن محروم است .
میوه های گوارا و معطر تاریخ ، انسانهایی هستند که سعادت را ، به خاطر صعود به قله عظمت ، به اعماق دره پرت کرده اند ... ذائقه هایی که تلخی را دوست دارند ... دلهایی که از رنج کامیاب می شوند ... چهره هایی که چین های درشت تصمیم ، صافی و لطافتش را زدوده است . پاهای مردانه ای که دوست دارند در سنگلاخهای سوزان ، برهنه بدوند تا اینکه بر بساط نرم برقصند ...
دکتر علی شریعتی / مقدمه کتاب " ابوذر "
(1) comments
Sunday, June 15, 2008
 



هزاره آخر آهوي كوهي !


مهم نيست كه بيژن دره شوري كجا به دنيا آمده باشد قشقايي باشد يا در ماهور هاي ممسني بالنده شده باشد .ولي قرار نيست كه او فقط يك قشقايي دره شوري باشد از ايلي كه پروراننده بهترين اسب هاي اين سرزمينند . بيژن يك ايراني تمام عيار است كه هيچ تقدم و تاخري در دلدادگي هايش به اين مرز و بوم ندارد . هيچ گاه نمي تواني از كلامش به اين پي ببري كه كجاي ايران را بيشتر دوست مي دارد دوست داشتن ايران براي او از شناختي سرچشمه مي گيرد كه ناشي ازسفر هاي گوناگونش و اقامت هاي طولاني در همه گوشه و كنار اين سرزمين است . گوشه گوشه هاي خار توران را مثل "امير خان آهني" خوب مي شناسد و مثل "سردار" راز زندگي گاندو ها را از حفظ برايت يك نفس مي خواند . به همان سادگي كه ماسه دانه هاي شيب دراز را مي شناسد آنجا كه لاكپشت هاي پوزه عقابي شب ها براي تخم گذاري و بقاي نسل به سمت ساحلش دست و پا مي زنند . چند شب بيدار مانده است تا بشمارد ستاره ها را و بماند تا كه لاكپشتي ازپشت هزار هزار موج ساحلي تن بكشاند به ساحل شيب دراز تا بازبيژن اينچنين درازناي شبي را به سپيده دمي وصله زند ؟
به هر حال او ايراني است به معني واقعي آن و مهمم هم نيست كه چند سال دارد چرا كه خوشبختانه هنوز او را سرزنده و قبراق مي بينيم كه سر بالايي هاي قله آسيا بادي را يك نفس تا خط الراس بالا مي كشد زياد مهم نيست كه دره شوري كي و كجا درس خوانده . مهم اين است كه دانسته هايش را خودش بدست آورده . گذران يك عمر در پست وبلند اين خاك بدو آموخته است كه سارش كجا مي پرد و زاغش كجا كي هماي اش بر سر چشمه مي آيد آهو هاي دشت ميرزابايلو كي بر سر اب مي ايند . درست در ميانه عطش زار كوير نمك خوب مي داند كه هوبره هايش كجا مي پرند و در بركه دور دست در" برم شور" سليم كوچك كجا تخم مي گذارد.
ما براستي اين روز ها قدر چه چيز را مي دانيم خاكي را كه مدعي دوست داشتن آنيم تا به چند مي شناسيم ايا قدر نشناسي ما از آني نيست كه تنها به گفتن دوستت داريم وطن بسنده كرده ايم ؟ هزاران از ما در اعتراض به آناني كه درياي پارس ما را خليج عرب ناميده اند اعتراض مي كنيم اما چند تن از ما براستي مي دانيم كه تنب بزرگ و كوچك كجاست و چرا اين جزاير ايراني است ! راست است اينكه " عشق نتيجه شناخت است " اما ايا اين عشقي كه بر زبان مي رانيم تا چه اندازه ناشي ازشناختي دقيق است تا چه حد در فراغت هاي اندكمان به بازكشف گوشه و كنار اين خاك و شناخت سنگ و سارش پرداخته ايم نگاهي به آمار تور هاي خروجي نوروزي كه گذشت هشدارمان مي دهد كه بيشتر نگران ديدار از جاي ها و مكان هايي بوده ايم كه خارج از اين خاك خوب است و به يمن تبليغات فراوان امروز ما ديدار از باغ وحش هاي ژوهانسبورگ را بر ديدار از تندوره زيبا ترجيح مي دهيم كاش مسئول گردشگري اين سرزمين به جاي تشويق مردم به سفر بهاره هزار باره به اصفهان و شيراز شرايطي رافراهم مي كردند تا مردم بتوانند ايام تعطيل نوروز را در سه جزيره ايراني بگذرانند تا خود بدانند كه چرا اين جزاير از آن ايران است .
اين جاست كه قدر دره شوري ها پيدا مي شود عشق به اين خاك و از سر و روي و كلام بيژن بدان جهت مي بارد كه خوب ميشناسد اين خاك را و قدرش را مي داند بر يوز و هو بره و دار و درختش دل مي سوزاند چرا كه بر پاي آن ايستاده است و خون دل خورده است تا شمار آهوان موته به چهارده هزار تا برسد .راستي امروز كسي از امار آهوي موته خبر دارد!؟
همه اينهاست كه از بيژن دره شوري انساني مي سازد كه براي ما غنيمت است و قدرش را اما نمي دانيم به تعبير اسكندر فيروز اين دست جماعت از همان گونه هايي است كه امروز نسلشان در خطر انقراض است !
عباث!
(5) comments
Wednesday, June 11, 2008
 
از دل تنگي ها و خاطره ها
عباث !
(3) comments
 

shabane 2 photo:abbas jafari
(0) comments
 

shabaneh ! photo:abbas jafari
(0) comments
 

atsh !photo : abbas jafari
(1) comments (0) comments

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home