Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Wednesday, June 18, 2008
 
دوستدار هنرمندانی بوده ام که به جای خاتم کاری و کاشیکاری های ظریف و آرایش های رقیق و نازک کارانه ، وقار کوهستانهای لجوج و خشم طوفانهای وحشی و ابهت و اقتدار آسمان گرفته و مصمم زمستانی و پهن دشت های درشتناک و خشن را سرمایه هنر خویش ساخته اند . همواره ، در شعری که از عقاب مغرور کوهستانها و گلهای وحشی خشن صحراهای دور الهام گرفته است ، هنر و هیجان بیشتری احساس کرده ام تا شعری که قناری خوش خط و خال و رنگینی را که در قفس آواز می خواند و یا گل نازی را که در گلخانه ای پرورش یافته را ستایش کرده است .
آری ! شعری که تار و پودش را شکنجه و افتخار یک شاعر مغرور در پای دیوارهای بلند زندان و در زیر نگاه های وحشی دژخیم بافته است ، زیبایی و شرفی را داراست که اشعاری که معمولا در پای منتقل وافور و پشت میز یک مشروب فروشی نطفه اش بسته می شود ، همواره از آن محروم است .
میوه های گوارا و معطر تاریخ ، انسانهایی هستند که سعادت را ، به خاطر صعود به قله عظمت ، به اعماق دره پرت کرده اند ... ذائقه هایی که تلخی را دوست دارند ... دلهایی که از رنج کامیاب می شوند ... چهره هایی که چین های درشت تصمیم ، صافی و لطافتش را زدوده است . پاهای مردانه ای که دوست دارند در سنگلاخهای سوزان ، برهنه بدوند تا اینکه بر بساط نرم برقصند ...
دکتر علی شریعتی / مقدمه کتاب " ابوذر "
Comments:
بسیار زیبا و تاثیرگذار و برآمده از یک روح پاک کویری... شریعتی همچون ما گرفتار مصلحت نشد و رندانه جام بلا را شرکشید و پرواز کرد.... استاد عباث عزیز ... در کویر پرنده های تنهایی رو گاه گاه می بینم که از شاخه ای طاق بر تلماس ای پریده و به ناگاه از دیده گم می شن... نمی دونم چرا این پرنده من رو یاد علی شریعتی می ندازه... جایی که ترانه فقط صدای پیچش باد در میان شاخه های یک بوته گز است
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home