همه ی مردان قبیله من ! همه ی مردان کار! بی نیم نگاهی حتی به دست کسی ! دستانی سرشار از غیرت کار و نگاهی بی انتظاراز آسمان و نه زمین . تنها کار . کار آن هم به پشتوانه بازویی نه چندان ستبر .
هرکدامشان برایم داستانی گفته اند نه !
هر کدامشان داستانی اند از زخمی که بر شانه دارند از روزگار . فقر را با قناعت تاخت زده اند و در چشمانشان ................ خود بنگرید !
عباث!