Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Friday, November 17, 2006
 
همه ی مردان قبیله من ! همه ی مردان کار! بی نیم نگاهی حتی به دست کسی ! دستانی سرشار از غیرت کار و نگاهی بی انتظاراز آسمان و نه زمین . تنها کار . کار آن هم به پشتوانه بازویی نه چندان ستبر .
هرکدامشان برایم داستانی گفته اند نه !هر کدامشان داستانی اند از زخمی که بر شانه دارند از روزگار . فقر را با قناعت تاخت زده اند و در چشمانشان ................ خود بنگرید !
عباث!
Comments:
زندگی را می توان
از دستان لرزان پدر بزرگ فهمید.....!
اینطور نیست؟
 
9 - "تف"ها و "خاک"هایتان را هم نزد خود نگاه­دارید ؛ برای ساختن « ملاط گِل » ، لازم می­شود ؛ تا پس از بریدن و پس­وپیش کردن و هرس­کردن سر و تهِ تأثیرگذار جمله­های نوشتۀ دیگران ، برای چسباندن آن­ها به یک­دیگر ، به­کارگیرید ؛
 
سلام؛
به قول خودتون : می توان فراموش کرد آنچه را به غیض یا به طعنه و از سر نارفیقی بر پایین مطلبت نوشته اند؛
موفق باشيد
 
سلام
مجوییدم نسب
فرزند رنج کار
گریزان چون شهاب از شب
چو صبح آماده دیدار
.....
اما دیر زمانی است داغ ننگ بر پیشانی مان خورده از ظلم بدکاران
و به قول اخوان
در خراب آباد شهر بی طپش وای جغدی هم نمی آید به گوش
خشمناکان بی خروش و بی فغان
دردمندان بی فغان و بی خروش
چاره چیست
وقتی که چاره ای نیست
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home