Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Monday, August 17, 2009
 
این هم لینک مطلب کامل روز یوز و تموز بنا به درخواست دوستانی که روزنامه اش را ندیده بودند
عباث

http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=92241
(184) comments
Sunday, August 16, 2009
 


shab ama shab nakhahad mand !! photo : abbas jafari
(22) comments
Wednesday, August 12, 2009
 
لبخند ماه، سکوت شب و جاي خالي کودکان زنداني ها در غريو شادي شب شکن مردمان

در يکي از شب هاي تيرماه روي تخت خود که طبقه دوم از تخت هاي سه طبقه است، خوابيده بودم و از پشت پنجره که با نرده هاي آهني پوشانده شده است به آسمان نگاه مي کردم. در افق و درست بالاي درخت هاي بلند و سرسبز پشت ديوارهاي زندان يک قرص کامل و نوراني ماه لبخند مي زد. درست مثل يک نقاشي شاعرانه بود. آسمان آبي و روشن، ماه زيبا و نوراني روي سر درخت هاي سرو و چنار نشسته بود. با وجود آنکه نيمه هاي شب حدود ساعت 12 بود، صداي

هاي و هوي کودکان و زنان و مرداني که در پارک شهربازي روي چرخ و فلک 40 متري و ساير وسايل پارک نشسته بودند و فاصله فضايي آنها با من يک کيلومتر و اندي مي شد و بخشي از چرخ و فلک را و چراغ هاي چشمک زن پارک را مي توانستم مشاهده کنم، تنها صدايي بود که سکوت شاعرانه اين نقاشي را مي شکست. به ياد آن وقت هايي افتادم که فرزندان خودم را به همين پارک مي بردم و نمي دانستم که سروصداي همه مردمي که آنجا درهم پيچيده به گوش بعضي زنداني ها هم مي رسد. البته فقط ساختمان ما در موقعيتي قرار دارد که زنداني اينها را مي بيند و مي شنود و بقيه بندها دور هستند. مردم سرگرم زندگي و شادي خودشان هستند و تو براي آنها و به خاطر آنها از همسر و فرزندانت جدا شده يي و پشت اين ميله ها. آنها اصلاً به تنها چيزي که فکر نمي کنند و در اين لحظات در مخيله شان نمي گنجد اين است که فرزندان برخي از هموطنان ماه هاست يک تفريح نداشته اند و شايد بعضي اوقات به جاي پارک و تفريح زانوي غم در بغل مي گيرند. البته اين حکايت هميشه بوده است. آن مردمي هم که به اين مسائل فکر مي کنند و همدردي دارند چه کنند، آيا زندگي و شادي را به خود حرام کنند؟ ما که شادي و آسايش مردم را مي خواهيم چگونه مي توانيم توقع داشته باشيم که آن را به خاطر زنداني بودن ديگري بر خود حرام کنند؟ آنچه مرا در خود غرق مي کند اين است که صداي بچه هاي من در ميان اين صداها نيست. تعطيلات تابستاني شروع شده و من هر شب بايد اين صحنه ها را تداعي کنم چون فصل کار پارک شهربازي است. حدود ساعت يک بعد از نيمه شب بود که ظاهراً ديگر شهربازي تعطيل شده بود و صدايي نمي آمد و من مانده بودم و ماه و غرق در خاطراتم با همسر و فرزندان و سکوت شب. در يک لحظه ديدم در اين نقاشي ماه پشت ميله ها است، گويا ماه و درختان بودند که زنداني هستند و من دارم آنها را پشت ميله ها مي بينم چون در اين نقاشي تصوير ميله ها و نرده ها روي ماه و طبيعت افتاده بود. بالاخره کدام يک زنداني بود؟


عمادالدين باقي
از خاطرات زندان
منبع: اعتماد- 20 مرداد
(7) comments
Sunday, August 02, 2009
 



خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي خارجي
12 كوهنورد ايراني بازداشت شده در تركيه به دليل نداشتن مجوز لازم براي صعود به كوه آغري اين كشور آزاد شدند.

كوهنوردان آزاد شدند اما كوهنورد ما هنوز در بند است
راستي چه فرقي ميكند از اين در بند بودن تا آن آزادي
(7) comments

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home