Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Sunday, October 26, 2008
 
BAR KHENG E RAHVAR E ZAMIN ! photo : abbas jafari

شب سمور!

مهم نيست ! همه جا را ببنديد !. اصلا سيم خاردار بكشيد دور ايران را ! ( مگر نكشيده ايد !) ما اگر هنوز ياد نگرفته باشيم كه از دست امثال شما ها سر بخوريم و گم شويم ميان همين بيابان هايي كه شما تمام اش را سند زديد به نام خودتان، بدرد لاي جرز خواهيم خورد ! نه آخر كه زادگاه و رستنگاه ماست اين بيابان هاي بي پايان. روحمان را از كودكي درخارزارو شن زار و شورابش گم و يافته ايم به صد صد بار و باراندازمان بوده است به گاه خستگي ها ودلتنگي ها.خلوتگاه ورازگاه و ميعادگاهمان هم . هر باربا رد سبك آهويش به يوزپلنگانش راه برده ايم با باقرقره ها و تيهو هايش به چشمه با چشمه هايش به واحه ها و با واحه هايش به دوستانمان، به عبدالحسين تنها، به حاج علي مقني ، به جان آقا بزرگ مرد كوچك اندام كوير به ماه سلطان وبي بي و نان هاي گرمشان كه بوي درمنه و كراويه اش هر پاي توانمندي را شل مي كرد تا چه رسد به پاهاي خسته ي ما راه آمدگان گرسنه ! در خلوت خاموش و متروك آشتيان در پناه باد خير اباد خالي . در هوهوي قنات خشك رباط گور آن جا كه شبي خسته از راه بار انداز كرديم و گوش داديم به نواي چوپانكي كه خسته اما شاد برايمان كله فريادش را به سر انداختة بود و مي خواند :
بغل وا كن كه سرما خورديوم مو
كه ديشو دربيابان مونده يوم مو
نه مگراين كه پناهگاه ما همين بيابان هايي است كه شما به هر بهانه اي ما را از ديدارش مي خواهيد محروم كنيد تا درآن نمي دانم به چه كاري مشغول باشيد !البته خوب مي دانيم كه مشغول به چه كاريد! ( اين را بازمانده جبير هاي چشمه شاهي.خرگوش هاي رباط خاكستر .جغد خاموش خرابه هاي عين الرشيد. بارها برايم گفته اند ) نسيم صبح هم خبرآورد كه براي تملك پارك ملي با هم تير و تفنگ كرده ايد !
مي دانيد دزديدن معشوقه شايد امكان پذير باشد اما نمي توان عشقي را دزديد. هر چند كه شما دزدان جسد معشوقه ما باشيد !هرچند كه زنده اش وصلتان را نمي دهد و چه بسا مرده اش نيز! مائيم كه به مرده ي معشوق نيز عشق مي ورزيم . كي اصلن اين معشوقه ي ما مي ميرد ؟ مرده شماييد با دهان هاي عفن تان و جيب هاي گشادتان و بلند گوها تان و بلند گوهاتان .
خوب بتازيد ! امروز نوبت شماست همچنان كه ديروز نوبت آن يكي ها بود و فردا ... نه ! خيالتان راحت باشد آنقدر نااميد نيستيم كه بخواهيم فردايمان را هم از آن شما كنيم ! فردايمان را از گلويتان بيرون مي كشيم با همين دست ها و همين قلم ها. مگر نگفته بود آن مردبزرگ : كه اموال بيت المال را حتي اگر به كابين زنانتان كرده باشيد از حلقومتان در خواهم آورد !(*)‌

عباث

ابان ماه
دق سورك !

(*) نهج البلاغه
Comments:
اگر آن زمان گالیله این عکس را به دادگاه نشان می داد، قضات هم بدون چون و چرا قبول می کردند که زمین گرد است .
بی سر و صدا
 
سلام استاد خوبم, مثل هميشه فوق العاده و تکان دهنده و اينبار نويدبخش و اميد دهنده.
.
" خيالتان راحت باشد آنقدر نااميد نيستيم كه بخواهيم فردايمان را هم از آن شما كنيم ! ... با همين دست ها و همين قلم ها. .."
.
دورود بر شما
 
عباس جان! همه اش می روی دق اینور .. دق آنور و با لنزهای خوشگل عکسهای خوشگلتر می گیری تا دل حسودی مان تازه شود ناکس؟!! (چشمک)

اما این نوشته ات با آن چوب خطی که آخرش کشیده بودی تصویر بچه ی شری را در نظرم تداعی کرد که بعد از اینکه از دست یک قلچماقی حسابی کتک خورده و فرار کرده ،
آن دووورها ایستاده و برای طرف شکلک در می آورد و فحشش می دهد!

پایدار باشی و .. همین طور شر و گردنش
همیشه ی ایام
 
سلام
گیرا می نویسید.
اما نمی دونم چرا این وبلاگ شما آر اس اس نداره. دوست داشتم مشترک شم که از به روز کردنتون با خبر بشم.
 
"مرد بزرگ!"!!!!!!!!!!!!!!
.... عابد شدی عباث! خان جان!... مژدگانی که گربه عابد شد!/عابد و زاهد،مسلمانا!
ای تف به این تکه نان خشک کم بها!
 
تا امثال نان به نرخ روز خورانی چون تو هستند، فردا هم به کام امروزيان است. ای تف بر این تکه نان خشک کم بها!
 
افتتاح آزمايش وب سايت www.parsclimb.com با امكاناتِ زياد و قابل گسترش. لطفا نظرات خود را براى هرچه بهتر كردن اين سايت به ما ارسال كنيد.
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home