BAR KHENG E RAHVAR E ZAMIN ! photo : abbas jafari
شب سمور!مهم نيست ! همه جا را ببنديد !. اصلا سيم خاردار بكشيد دور ايران را ! ( مگر نكشيده ايد !) ما اگر هنوز ياد نگرفته باشيم كه از دست امثال شما ها سر بخوريم و گم شويم ميان همين بيابان هايي كه شما تمام اش را سند زديد به نام خودتان، بدرد لاي جرز خواهيم خورد ! نه آخر كه زادگاه و رستنگاه ماست اين بيابان هاي بي پايان. روحمان را از كودكي درخارزارو شن زار و شورابش گم و يافته ايم به صد صد بار و باراندازمان بوده است به گاه خستگي ها ودلتنگي ها.خلوتگاه ورازگاه و ميعادگاهمان هم . هر باربا رد سبك آهويش به يوزپلنگانش راه برده ايم با باقرقره ها و تيهو هايش به چشمه با چشمه هايش به واحه ها و با واحه هايش به دوستانمان، به
عبدالحسين تنها، به
حاج علي مقني ، به
جان آقا بزرگ مرد كوچك اندام كوير به
ماه سلطان وبي بي و نان هاي گرمشان كه بوي
درمنه و
كراويه اش هر پاي توانمندي را شل مي كرد تا چه رسد به پاهاي خسته ي ما راه آمدگان گرسنه ! در خلوت خاموش و متروك
آشتيان در پناه باد
خير اباد خالي . در هوهوي قنات خشك
رباط گور آن جا كه شبي خسته از راه بار انداز كرديم و گوش داديم به نواي چوپانكي كه خسته اما شاد برايمان
كله فريادش را به سر انداختة بود و مي خواند :
بغل وا كن كه سرما خورديوم موكه ديشو دربيابان مونده يوم مونه مگراين كه پناهگاه ما همين بيابان هايي است كه شما به هر بهانه اي ما را از ديدارش مي خواهيد محروم كنيد تا درآن نمي دانم به چه كاري مشغول باشيد !البته خوب مي دانيم كه مشغول به چه كاريد! ( اين را بازمانده جبير هاي
چشمه شاهي.خرگوش هاي
رباط خاكستر .جغد خاموش خرابه هاي
عين الرشيد. بارها برايم گفته اند ) نسيم صبح هم خبرآورد كه براي تملك پارك ملي با هم تير و تفنگ كرده ايد !
مي دانيد دزديدن معشوقه شايد امكان پذير باشد اما نمي توان عشقي را دزديد. هر چند كه شما دزدان جسد معشوقه ما باشيد !هرچند كه زنده اش وصلتان را نمي دهد و چه بسا مرده اش نيز! مائيم كه به مرده ي معشوق نيز عشق مي ورزيم . كي اصلن اين معشوقه ي ما مي ميرد ؟ مرده شماييد با دهان هاي عفن تان و جيب هاي گشادتان و بلند گوها تان و بلند گوهاتان .
خوب بتازيد ! امروز نوبت شماست همچنان كه ديروز نوبت آن يكي ها بود و فردا ...
نه ! خيالتان راحت باشد آنقدر نااميد نيستيم كه بخواهيم فردايمان را هم از آن شما كنيم ! فردايمان را از گلويتان بيرون مي كشيم با همين دست ها و همين قلم ها. مگر نگفته بود آن مردبزرگ : كه اموال بيت المال را حتي اگر به كابين زنانتان كرده باشيد از حلقومتان در خواهم آورد !(*)
عباثابان ماه
دق سورك !
(*) نهج البلاغه