در گذار و گذر از فراز و فرود تپه ها و دره ها گاه زمان نیز به تماشا می ایستاد و ما نیزهم ! سکوت چنان بر سر سبزه نای دامنه در غلطیده بود که خیال را هم جراتی بر پر کشیدن نبود تماشا ! تنها تماشا با چشمانی تشنه چاره شکوه خاموشی بود که گستره فراخ چشم انداز را می انباشت .
غنیمتی دلنواز و اثیری که به پایداری اش هیچ دل عاشقی و عاقلی نیز امیدوار نیست !
عباث!