برای نگاه شکسته نیکول در همه عمرم چشمان بسیار دیده ام نگاه های بسیار . نگاههای پراز تمنا و خواستن. چشم تنگ مردمان دنیا دار را که همه
چیز را از آن خود می خواست . نگاه هایی که یخ وسرد بودند در برابر نگاههایی عاشقانه. گم اما . همچون نگاه پر از شوق چوپانی بر خیل رمه اش هنگامی که سرازیر ی دره را با همهمه درایش به سمت چشمه می کشانید یا نگاه دهقانی برزرنای خوشه زارش و برق امید به فردایی خالی از فقر. نگاه پر شعف مادرکی بر طفلکی خرد بر سر آغاز اولین گام ها تاتی اش بر هموار همیشه ی زمین. در این میان اما نگاه نیکول چیز دیگری است نگاهی که همه شیرینی هاو شیفتگی های زمین را در خود یک جا دارد با پایانکی از حسرت و دریغ .نگاه نیکول نگاهی شاعرانه به این سرزمین است
او شاعر طبیعت ایران است و دغدغه دائمش ثبت زیبایی هایی که یقین داشت بزودی در این سرزمین مغموم به چوب حراج تاراج میشود عکس هایش ثبت پر دریغ و حسرتی است از همه زیبایی های محتوم و از دست رفتنی و همه عمر صاحب این نگاه زیبا در تکاپو تلاش بر ثبت لحظه ای لحظاتی و آن و دمی که فقط تا همین لحظه بود و ودیگر نیست نیست اما میتوان جزیی از آن را بر لوح عکس هایش به تماشا نشست با دریغ و حسرتی که ایکاش ما نیز آنجا بودیم و آن لحظات اثیری را به حواس پنج گانه مان میدیدیم و می چشیدیم و می مزیدیم !
عباث!