Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Monday, October 03, 2005
 
زيستن
و ولايت ِ والای انسان بر خاک را


نماز بردن;
زيستن و معجزه کردن;
ورنه


ميلاد ِ تو جز خاطره‌ی دردی بيهوده چيست
هم از آن دست که مرگ‌ات،
هم ازآن دست که عبور
ِ قطار ِ عقيم ِ اَستران ِ تواز فاصله‌ی کويری ميلاد و مرگ‌ات؟
مُعجزه کن مُعجزه کن
که مُعجزه


تنها


دست‌کار ِ توست
اگر دادگر باشي;
که در اين گُستره


گُرگان‌اند
مشتاق ِ بردريدن ِ بي‌دادگرانه‌ی آن


که دريدن نمي‌تواند.
ــ
و دادگری معجزه‌ی نهايي‌ست.
و کاش در اين جهان
مرده‌گان را


روزی ويژه بود،
تا چون از برابر ِ اين همه اجساد گذر مي‌کنیم
تنها دستمالي برابر ِ بيني نگيريم
ا ين پُرآزار


گند ِ جهان نيست
تعفن ِ بي‌داد است.


شاملو

ترانه های کوچک غربت
Comments: Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home