جخ امروز از مادر نزادهام...جخ امروز
از مادر نزادهام
نه
عمر ِ جهان بر من گذشته است.
نزدیکترین خاطرهام خاطرهی قرنهاست.بارها به خون ِمان کشیدندبه یاد آر،و تنها دستآورد ِ کشتارنانپارهی بیقاتق ِ سفرهی بیبرکت ِ ما بود.
اعراب فریبام دادندبُرج ِ موریانه را به دستان ِ پُرپینهی خویش بر ایشان در گشودم،مرا و همهگان را بر نطع ِ سیاه نشاندند وگردن زدند.
نماز گزاردم و قتل ِ عام شدمکه رافضیام دانستند.
نماز گزاردم و قتل ِ عام شدم
که قِرمَطیام دانستند.
آنگاه قرار نهادند که ما و برادران ِمان یکدیگررابکشیم واین کوتاهترین طریق ِ وصول ِ به بهشت بود!به یاد آرکه تنها دستآورد ِ کشتارجُلپارهی بیقدر ِ عورت ِ ما بود.
خوشبینی برادرت تُرکان را آواز دادتو را و مرا گردن زدند.سفاهت ِ من چنگیزیان را آواز دادتو را و همهگان را گردن زدند.یوغ ِ ورزاو بر گردن ِمان نهادند.گاوآهن بر ما بستندبر گُردهمان نشستندو گورستانی چندان بیمرز شیار کردند
که بازماندهگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.
کوچ ِ غریب را به یاد آراز غُربتی به غُربت ِ دیگر،
تا جُستوجوی ایمان
تنها فضیلت ِ ما باشد.
به یاد آر:تاریخ ِ ما بیقراری بودنه باورینه وطنی.
نه،
جخ امروز
از مادر
نزادهام.
۱۳۶۳