Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Monday, June 18, 2007
 

می بینی مراد زنگ تفریحی است در میان خلوت و حاموشی کلاته از راه رسیدن غریبه هایی که نگاهشان و سوالشان خنده دار تر از قیافه هایشان است لب به چای مان نزدند که ابتان شور است و چای تان لب شور مردک بی تامل چای را پس زد و به قمقمه ابش دست برد لابد آب انها شیرین تر از آب چشمه ماست! شنیده ام که آبشان را از دکان می خرند گران هم می خرند ادم اگر بخواهد از بابت آب خوردنش هر روز این همه پول به دکان دار بدهد پس کجا می ماند برای خرج عمل پای رمضان و خرج تحصیل آمنه و میلاد در شهر؟ کجا می ماند پول برای کرایه اتاقی که رمضان لنگ برای سه سر فرزندش که در شهر کلاس می روند تازه پول خورد و خوراکشان (‌گیرم همان بخور و نمیر ) بنازم به همین چشمه کلاته جانمان!مگر نه مراد ؟.امدند هول هولکی سربالایی تا سر کوه رفتند و سوار ماشینشان شدند و گاز دادند و ....رفتند خاکشان تا دور دست ها پیدا بود برویم مراد بزغاله ها پا کشیدند سمت خرمن . برویم !
عباث !
Comments:
سلام جناب جعفري
خسته نباسي گفته بودي بهم مدتي به جنوب مي ري به گمانم هنوز نيامده اي
چه متني زيبايي نوشتي از زنگ تفريح مراد خيلي به دل نشست
راستي قرار بود چيزي از رامين شجاعي براي من ارسال كني اين آرشيو شما كه دست نيافتني شده
ارادتمند شما
فرشيد
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home