Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Sunday, June 17, 2007
 
وزير افتاب هيچ چيز تازه نيست !
در بدر يافتن دو دهانه گدازان اما خاموش (چونان خيل مردمان اين سرزمين خاموشان ) در پشت دره هاي غم زده در دشت هاي بي متولي . يافتن و نشستن به شوق تماشا آويختن و آفتابي كه مي گذشت بر مدار هميشه خويش داغ و كج !ا به گكو يي پرداختن و دور از ادم ها و شهر هايشان و شهردارانشان ! خلوت خاموشي داشت دشت آج و از آن غريبانه تر دهانه خاموش اتش فشاني در دور دست هاي كوه هاي وحشي جيرفت و راين در كلاته ي قلعه حسن علي آن جا كه به نان و دوغي نشستيم كه رمضان آورده بود همه دسترنجي كه خود توليد كرده بود با ميلاد و آمنه و سكوت سبز واثيري اش را گاه جز ور بزغاله اي به دور دست نمي شكست چرا كه رمضان راديو اش كار نمي كرد و بي خبر بود از همه آن چه در اين خاك مي گذرد. گاه بيخبري خوشتر گاهي !
عباث !
Comments:
گاه بيخبري خوشتر گاهي !؛
خوش بحالت عباث. دست ما رو هم مي گيري؟ اين روزها بدجور دلتنگم. بدجور!؛
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home