اصل غريبان عالم آدم بود.
پيشين همه غم خواران عالم آدم بود .نخستين همه گريندگان آدم بود .
بنياد دوستي در عالم آدم نهاد . آئين بيداري شب آدم نهاد نوحه کردن از در د هجران و زاريدن به نيمه شبان سنتي است که آدم نهاد!
اندر آن نيمه شب گه نوحه کردي به زاري . گه بناليدي از خواري . گه فرياد کردي .گه به زاري دوست را ياد کردي :
همه شب مردمان در خواب و من بيدار چون باشم
غنوده هر کسي با يار بي يار من چون باشم
آخر چون نسيم سحر عاشق وار سر برزد . ولشگر صبح کمين برگشاد و بانگ بر ظلمت شب زد جبرئيل آمد به بشارت :
يا آدم صبح آمد و صلح آمد ونور آمد و سرور آمد برخيز اي آدم .
وصل آمد و از بيم جدايي رستيم با دلبر خود به کام دل بنشستيم
کشف الاسرار