Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Friday, April 21, 2006
 
تو که آدم این جور جاها نیستی. گویا زانویت بهتر شده که باز روی برفها آفتابی شدی! اونهم توی پیست! خندیدم و به جوابش این بار من پرسیدم :
از وارطان چه خبر؟ لبخندی زد که: نه بابا از ترس عیدی دادن پنهون نشده خونه اش رو عوض کرده بذار مسابقات تموم شه بیا تو اتاقم تا شماره جدیدشو بهت بدم. پیچید بر برفها لغزید و ..... رفت. رفتیم او به سمت برفهای سپید و من به سوی شن های سرخ ......... گذشت. همیشه میگذرد که کردار روزگار است!
شن های بیابان خصلت غریبی دارند میان موها و لای گوش ها و کفش ها و به گاه طوفان به زیر دندان حتی لانه می کنند داشتم همانطور که شن مانده کفش هایم را می تکاندم. به پیغام گیر تلفن گوش میدادم. صریح ترین حرف ها و کوتاه ترین را می توان در همین جعبه ساده یافت بی زیاده گویی. گوینده هم معمولا یکراست به سراغ اصل مطلب میرود: لابد باز شهر نیستی!! میخواستم خبرت کنم برای مجلس ختم دکتر محسنین! و به همین سادگی یکی می میرد! به سادگی محو شدن رد منظم اسکی هایش بر برف های پیست!


این عکس به گمان آخرین عکس اوست. او همان روز مرد. به همین سادگی!! به همین سادگی که امروز برفهای توچال زیر آفتاب داشتند آب میشدند.
عباث!
Comments:
آفتاب در پس كوه است
به غروب چيزي نمانده
ديدار بهاري ديگر
وهم است و خيال
شيدائي درماني نيست جز
همين غروب بي هنگام
مجال طلوع ديگري نيست
برخيز شب طولاني در انتظار است
بايد كه تا امتداد شب برانيم
جناب جعفري عمر آدمي بسان فصول است و همچو بهار با زيبائي و طراوت آغاز مي شود در تابستان به بلوغ و شكوفائي و در پاييز به زردي و خاموشي و در زمستان به سردي و فراموشي مي رسد خوشا آنانكه نامشان هميشه بهاري باشد
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home