Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Monday, April 10, 2006
 
برای و به یاد دوستان کوچکم سورساتی و نوانگ در نپال زیبا و پراشوب این روز ها و برای شعر فراموش شده ی جهان سوم . آزادی و نان و نان و آزادی!!

عباث!
Comments:
يك دو روزي هست كه نشسته ام و مي خوانم با حوصله آنچه نگاشته بود عباس يا عباث در اين چند ساله
و مرثيه مي گفت از دوستان و همنورداني كه رفتن به گسست طنابي يا بي معرفتي ميخي ،هجوم بي پرواي بهمني و سقوط جسمي به ته دره و پرواز وصعود روحي به بالاي قله و اينكه فردا نوبت كيست؟مي انديشيدم و مي لرزيدم نكند نوبت او باشد،خاموشي و سكوت آزاد كوه و ايستادن قلمش را بر نمي تابم،حيف است سقوط كوله بار تجربه اگر پائي بلرزد و اگر صدائي بي هنگام بهمن را از خواب نحس خود بيدار كند
مي گويمت به صبحگان پيش از هر چيز به نزدت مي آيم تا به كلامي و عكسي شاد باشم و ببينم هنوز نبض قلم مي زند پس به گاهي كه به كوه مي شوي بيازما ريسمانت را و فرو كن ميخت را و سكوت كن نزد بهمن كه زمانه بس نا جوانمرد است
 
اي كاش مي توانستند از آفتاب ياد بگيرند كه بي دريغ باشند در دردها و شاديهايشان/ حتي با نان خشكشان
و كاردهايشان را جز از براي قسمت كردن بيرون نياورند
 
سلام دوست عزیز...به خیلی اتفاقی سر از ینجا در اوردم و بسیار لذت بردم....لذت بخش بود.....کوهها با همند و تنهایند...مثل ما باهمان تنهایان/شاملو.
 
Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home