و راه دور سفر ......
از میان آدم و آهن
به سمت جوهر پنهان زندگی می رفت . *
دوباره در سفرم و باز نقطه آغاز
کاتماندو در کشور نپال . برای چندمین بار است که از این کوچه های تنگ و شلوغ و کثیف اما دوست داشتنی سفرهایم را آغاز می کنم به کوه های دور یا دره های تنگ و مزارع غم زده . پس این چنین است که کاتماندو مثل همیشه برایم سکوی پرتابی است به دور دست هایی که نمی دانم کجاست اما می دانم هر جا که باشم اگر فرصتی بیابم چند خطی برایتان خواهم نوشت و شاید عکسی هم به ضمیمه .
سه شنبه 5 آبان 83
تا بعد
عباث!