Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Monday, September 15, 2003
 
جامبو!سياه ها در سياهي ديشب گم بودند .چونان كرم شب تابي به پيش روز !گم و ناپيدا و در سياهي شب تنها صدا موسيقي بود كه حكايت مي كرد از حضور زندگي صداي ناب جاز . فرياد افريقاي سياه.

صبح آمده است اينك . پر همهمه و آلوده به غوغا. غوغاي شهري پر از آدم هاي سياه و دندان هاي سفيد وماييم كه بايستي بگذريم از ميان اين همه سياهي و سپيدي .زيرا كه اكنون فرصت تامل نيست و در دور دست ها كوه به انتظارمان ايستاده است فعلا همه ما به نامانگا مي انديشيم وقول قرار ويزايي كه در مرز داريم !
صبح افريقا !و جاد ه اي كه ا ز حلبي آباد هاي شهر تن بيرون مي كشد. خسته لميده بر ميانه دشت و رگه هاي سبز افريقا ست كه ا كنون از زير پوست سخت شهر بيرون ميزند پهنه باز دشت كه در پيش نگاه چونان پوستين پلنگي مي ماند خال مخال . سبزي بر سرخي خاك . سبزي بر سبزي سينه يله داده در پيش پاي جاده .و دشت دامان پر بركت زمين و كاسه لاجوردين آسمان لبريز ابر هاي پنبه اي ! سينه هاي مهربان مادر زمين .پر بار و آماده بارش . باران ! بركت خاك . بوي رستن . شكفتن . باران بوي زايش مي دهد !
سواره در شيب تند راه . در فرادست گردنه اي دشت باز هم گشاده تر مي شود و از لابلاي پاره سنگ هاي سيل آورده جاده چونان ماري به خود پيچان خويشتن را به دشت نامانگا مي كشاند .درختان پراكنده و بيگانه از هم اين جا و آنجا و در دور دست ها غزالي به رم يا شترمرغي به چرا . هنوز اين آغاز روياست . بهت و خستگي سفر باور را زايل مي كند .....تو و اين دور ها ؟آنجه را كه هميشه در رويا مي ديدي . نه .نه ! خوابي ! باز هم مثل هميشه دست نيافتني ها را بايستي كه به رويا ببيني و شكست خواب شكست كاخ رويا هاست مثل هميشه !

نامانگـــــــــــــــــــــــــا!

مرز. مثل همه جا مثل هميشه . آدم هاي لب مرز . آدم هاي دو سويه .اين سويي و آن سويي .پاي بر اين سر زمين و پايي ديگر بر ديگري ! نه اين جايي و نه آن جايي . مرز هاي قرار دادي چه را حت مي تواند آدم ها را نصف كند. روح آدم ها را .و سيم خاردار مرز چه مسخره نيش هايش را به روح آدميان نشان مي دهد و مرز نامانگا ملغمه اي ازآدم ها سياه ها و سفيدها .نخستين چهره هاي ماسايي كه مي بينيم همين جاست .آويزان و ملتمس براي فروش آويزه هايي كه ساخته اند ديدني تر از مصنوعاتشان خودشانند ! ملغمه اي از سياهي چهره . سپيدي دندان ها و ته خانه چشمان كه به زردي مي برد و سرخي پوشاكشان با گوش هايي پر آويز و گردن بند هايي بزرگ چونان طوقي رنگي كه سرهاي سياهشان را به تن هاي نحيفشان پيوند داده است و عجيب لاغرند و كشيده . پوستي بر استخواني رد پايي از فقر يا از ظلم يا كه از هردو .................

بريده اي از: سياه مشق هاي سبز ! روزنامه سفر افريقا

عباث !
Comments: Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home