Azad kooh آزاد کوه
 

 
about ECO_ADVENTURE & CLIMBING
 
 
   
 
Monday, July 07, 2003
 
آه مادرك بيچاره!!
مادر سرزمين هاي زيبا و بي صاحب !نه اينجا نمي خواهم شاعر باشم و نمي خواهم كه نقاش نيز . شايد عكسي بگيرم . اما نه! از آن نيز مي گذرم تلخي زخمت را به شيريني كلامت چاره مي كنم .تو با كلمات ما غريبه اي .اين كلمات را نمي شناسي و ما غريبه هاي گم شده و بي آتش . شب لابد سرد خواهد بود و تو اين را مي داني
ـ آمده ايم به قرض هيزم !
و تو خوب ميداني !و پنير تعارفم ميكني و من به هيزم هاي خشك تلنبار شده اشاره دارم .
ـ نه تشنه نيستيم ! آتش!
آتش بكارمان بيشتر ميايد در اين شب سياه .گشنگي را شايد كه تحمل اما براي تامل در كار شب آتش تنها چاره است و كليدش اين هيزم هاي تلنبار شده . آتش بكارمان مي آيد امشب مادرم . ماه را به آتش خواهيم داد چرا كه چاره ي كار زمين در دست ما نيست !!
ـ زيباست اين سرزمين بي صاحب !
و باز تو گفتي : آنا يوردوم.
ـ ولي سرزمين مادري در دست نامادران است مادر ! دايگان بي شير و بي مهر بر دست و دهان مادران و فرزندانشان دستبند و دهان بند بسته اند...........................................
................شب بر كوه تن يله كرده است و مه بر شب و سكوت بر هردو و باد مي آيدو مه را با خود مي برد . شب زلال مي شود و ماهي نصفه نيمه شب را نقره كوب مي كند. بوي بيابان بوي پسله ي بهار رفته وتابستان در راه . بوي علف بوي شير بوي آتش . .....بوي آتش .......بوي آتشي كه دودش طعنه به مه مي زند .
دود و شعله به هم مي پيچد و در دوردست ها كسي در باد مي خواند :

من از اون آسمون آبي ميخوام
من ازون شب هاي مهتابي ميخوام
دلم از خاطره هاي بد جداست
من از اون وقتاي بي تابي ميخوام
مثل يه دسته گل اقاقيا
دلم آواز ميكنه بيابيا!

تو مي ري پشت علف ها گم ميشي
من مي مونم و گل اقاقيا.

.......................

!عباث
فندخلي .حيران!
تيرهشتاد و دو

Comments: Post a Comment

 

 
 
 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home