پشت دريا ها شهري است !
پشت دريا ها شهر که نه حتي اگر کوره دهي باشد که کسي بتواند پاي حرفت بنشيند مي ارزد که ايــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن همه راه بروي ميان گل ها و گلها و فرو بروي ميان باتلاق ها و خيس بشوي از نم باران زمستاني و ميان يقه ات تا آنجا فرو بروي که نفست بخاري شود تا سينه سرما خورده ات را اندکي ملايم کند ، مي ارزد که اين همه راه را طي کني ، اگر کسي باشد . اگر کسي باشد .!!
پس به راه ميزني و دره ها ، پر ابر اين موهوم هميشه و راه ،پر برف، گم در پيچ وخم بيابان وتو پر آرزو پر پرواز و بال ها همه بر يده و اگر نابريده خسته !
مي رسي . اما دير ، مرغابي ها را سر بريده اند !!و درختان اشباحي معطل ميان ماندن و رفتن . و توله شکاري بدنبال غاز ي مرده خواب سبک تالاب را بر مي آشوبد ........... از آن دو ر ها صداي شليک گلوله مي آيد !!
عباس